تسلیت قلب صبورم
دیشب با خدایم دعوایم شد... باهم قهر کردیم! فکر کردم دیگر مرا دوست ندارد.. رفتم گوشه ای نشستم... چند قطره اشک ریختم و خوابم برد،صبح که بیدار شدم مادرم گفت: نمیدانی از دیشب چه "بارانی" می آمد!!!!
نظرات شما عزیزان:
khili ghashang bo0d
do0st dashti be manam ye sar bezan
قالب جديد وبلاگ پيچك دات نت |